دفترچه ممنوع

ساخت وبلاگ
گفت تو مستحق این همه زجر نیستی.گفت شیطانت را بشناس و نگذار آزارت دهدگفت مثل وقتی پسرت را یک ساعت به دیگری می سپاری و پسر وقتی چشمش به تو می افتد، بغضش می ترکد و می پرد توی بغلت تا از دست دیگری نجاتش بدهی.تو هم به من پناه اورده ای تا از دست خودت نجاتت دهم.گفت کاش میتوانستم اما نمی توانم تا خودت نخواهی من نمیتوانم.مادرم گفت اصلا معلوم نیست فضای تو چیست؟ کجایی و چه مرگت است؟همزادم به جای همدردی کردن، تمام دغدغه اش این بود که بی دقتی من لطمه ای به اعتبارش نزند.باید به ن بگویمگیرم صدای سرزنش گر درونم را خفه کنم با سرزنش گرهای بی رحم بیرونی چه کنم؟باید بلند شومسر همه این غریبه ها فریاد بزنمنمیگذارم بیشتر از این به من آسیب بزنید دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 61 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 20:39

آدم چه بکند که احساس پینوکیو بودن و حماقت نکند و به خاطر سکوتش و عدم اعتراضش هرروز تلخ تر و غرغروتر نشوداز طرف دیگر عذاب وجدان و احساس گناه بابت ناراحتی دیگری هم نداشته باشد.و خود اینکه یک نفر با رفتارهای نامتعادل و غیرقابل اتکایش سهمی به بزرگی هزاران چرا و اما در ذهنت اشغال کرده باشد ایا دلیل خوبی نیست برای فاصله گرفتن؟اینکه تو برای گفتن عادی ترین جمله ها هم باید هی فکر کنی مبادا سوءبرداشت کند یا برنجد ایا نشانه روشنی نیست برای فرسایشی شدن این رابطه؟کاش تمام شود بی حاشیه بی دلخوری با تفاهم.دلم میخواهد نه من ناراحت باشم نه او، ذهنمان آزاد باشد و ارزوهایمان را پی بگیریم ولی دیگر نگذارم به من آسیب بزند. دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 82 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 20:39